آتلیه
شلام. املوژ 11 تیر 90 مامانم من لو آولد آتلیه. وختی داشتیم میلفتیم بهم گفت دالیم میلیم دد. من هم خوشحال شدم. بعد که رشیدیم، گفت اومدیم آتلیه. من یک بال دیگه هم لفته بودم آتلیه. وختی که خیلیییییی توچولو بودم. دو ماهم بود. اما هیچی اژ اون موقع یادم نمیاد. خلاشه این آتلیه که میگن خیلی جای گشنگی بود. همش دوربین و نور. یه اتاخ هم مخشوش ما بچه ها درشت کلده بودن. یه خانوم خوشگل هم اومد و اژ من عکش گلفت. اینقدر خشته شدم که آخلش تو بخل مامانی خوابیدم. من اژ آتلیه خوشم اومد. ببینید دندون هام دیگه بژلگ شدن. من الان ٩ ماهه شدم. ...
نویسنده :
بابا عليرضا و مامان سمیه
16:32